"...سبزند آرزو ها در برگ های زردم..."

مشخصات بلاگ
"...سبزند آرزو ها در برگ های زردم..."

☆☆☆☆☆☆☆
دلتنگ دیدگاه عزیز... 😔❤
☆☆☆☆☆☆☆
طبق ماده ۱۸۳۴۹۲ بخش نظرات زین پس غیر فعال است.


چهارشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۲۲ ب.ظ

لبخند آیین من است برای تو❤

تسبیح مامان بزرگ به دست اومد کنارم و گذاشت روی دسته راحتی و در حالی که باهاش درگیر بود: بیا نوبتی شکل دیُست کنیم... خب، بگو این شکل چیه؟
_ مار؟ 🤦‍♀️
+ نه.
_ رودخونه؟
+ نه.
_ اوممم... راه؟
+ نه.
_ خب یه راهنمایی بکن.
+ همون که تو همیشه دایی...
_ متفکرانه: همون که من همیشه دارم؟ من همیشه چی دارم؟! _پیکوثانیه بعد/ با ذوق و هیجان_ آها! لبخند؟ آره؟
+ آیه... تو همیییشه لخبند دایی.

و لبخندی که هر لحظه بیشتر کش می اومد☺
وو قدم زدن روی ابر ها بابت اینکه با این سن کمش چه خوب می تونه بشناسه و از یاد نبره و برای بازی هم حتی خصوصیاتت مد نظرش باشه... 😌
ووو قلب های ریز و درشتی که می رفتن بالا و می ترکیدن... 💕

‌جان جهانم، خدا حفظت کنه برامون ان شاءالله. 🍃❤😊❤

۰۱/۰۱/۰۳
‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد

نظرات  (۱)

سلام عیدتون مبارک سال پربرکتی و خوبی داشته باشید ‌‌‌‌‌ .

با شما چه نسبتی دارن این کوچولو؟ خداحفظشون کنه واستون .

پاسخ:
سلام

ممنونم🙏🌹
من هم امیدوارم سال جدید سرشار از خیر و برکت و سلامتی باشه براتون ان شاءالله.

برادر زاده ام هستند شون. 😊❤
تشکر تشکر. خدا عزیزان شما رو هم حفظ کنه براتون الهی.