"به ذوق خویش دیوانه باش، نه به میل دیگران عاقل"

مشخصات بلاگ
"به ذوق خویش دیوانه باش، نه به میل دیگران عاقل"

10111110101001001101000011000000

‌:))

☆☆☆☆☆☆☆
طبق ماده ۱۸۳۴۹۲ بخش نظرات زین پس فعال است.
☆☆☆☆☆☆☆


آخرین مطالب
دوست داشتنی های من
پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ

شب های روستا

خونه روستایی رو دوست دارم. بخاطر حیاط سرسبز پر از گنجیشک های چابک و پرستو های بازیگوش و قمری های دوست داشتنیش. آسمون آبی روشن با گرمای نرم نور خورشید که از لا به لای شاخ و برگ درخت هایی با شکوفه های سبز و سپید و صورتی و میوه های خوشمزه، خودش رو بهت می رسونه و تو رو سرشار از انرژی و شوق می کنه.
غروبش فوق العاده ست وقتی افق طلایی با ابر های صورتی و هلویی میزبان پرستو هایی می شن که با شیطنت توی آسمون می چرخن و آواز جیرجیرک هایی که از بین درخت ها نوایی گوشنواز می سازه، لبخند به لبت میاره.
وای از نیمه شب هاش... نیمه شب هاش مسحور کننده ست. شب های مهتابی سرشار از ستاره هایی که انگار به زمین نزدیک تر هستن و ماه پر نوری که توی آسمون مثل مروارید می درخشه. با آواز قورباغه ها که پس زمینه سکوت می شن و هوهوی جغدی که خواب به چشش نمی ره و پارس سگی که سعی داره صاحبش رو به حیاط بکشونه و گاهی هر از گاهی زوزه دور شغال ها که تو رو حیرت زده می کنه. این میون صدای موتوری که گویی با نیشی تا بناگوش باز و بای بای کنان، درست مثل پیام بازرگانی از دل طبیعت رد می شه هم جالبه.
شب های بهار و تابستون خونه روستایی زیباست چون گاهی میون چشمک زدن ستاره ها، زمان می ایسته. اون لحظه ها که روی ایوون نشستی، نوشیدنی خنکی توی دست داری و پا روی پا انداختی و نسیم ملایمی که با عطر گلها و سبزی های معطر مشامت رو قلقلک می ده و مو هات رو به بازی گرفته، از آرزو هات به شب می گی... و شب، با فرستادن شهابی از آسمون به تو امید می ده آرزوت رو به جایی دور از غم ها می بره.
شب های بهار و تابستون خونه روستایی رو دوست دارم چون مثل یه آغوش امنی هست که تو رو با همه غم ها می پذیره و با زیبایی هاش آرومت می کنه. انگار روی زمین به این بزرگی هیچ چیز وجود نداره جز تو و آسمون و خدا... خدایی که همین جاست. میون زمزمه های برگ ها و نوازش نسیم و نجوای شب، آسون تر می شه لبخندش رو دید و به آغوشش رفت...

🍃💚🍃

+ لحظه ها تون سرشار از لبخند و آغوش خدا.

۰۴/۰۴/۲۰
‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد

نظرات  (۱۰)

۲۰ تیر ۰۴ ، ۰۰:۵۶ عمو لئو ‌‌‌‌‌‌

بی نظیر بود

پاسخ:

ممنون🙏🌹
نظر شما مثل شب های پر ستاره روستا، دلنشین بود. 🤩

ما رو مهمون عیشت کردی دم خودت و قلم سخاوتمندت گرم

پاسخ:
خوشحالم که متنم تونست حال خوب روستا رو به دلتون بنشونه... ممنون از لطف تون. 🙏🌿✨️

سلام و درود

تازه شدیم، گویا ماهم آنجا بودیم.

سرزنده باشید

پاسخ:

درود

ممنون از حضور شما. 🙏🌹
شما هم همیشه سبز و پر از آرامش نسیم بهاری باشین. 🍃🌸🌱

۲۱ تیر ۰۴ ، ۰۷:۲۰ سارا سماواتی منفرد

سلام

عاشق اون آغوش امنش هستم خدایا یکی از همین خانه ها را نصیب ما هم بکن

عالی بود ...

پاسخ:

سلام سارا خانوم

دعاتون رو می فرستم به آسمون روستا، به امید گذر شهابی از آسمون تا آرزو تون رو با خودش ببره و برسونه به دست های پر مهر خدا. 🍃
تا وقتی روی ایوون کنار همسر تون هستین و شیطنت دو تا فرشته کوچولو تون رو به تماشا نشستین که از تاب بسته شده به درخت گردو مدام بالا و پائین می پرن و شما هر بار با صدای قهقهه شون که توی سکوت شب مهتابی می پیچه، باز هم یاد خدا میوفتین که همین جاست. میون همین دلخوشی های کودکانه. 🍃

عالی خوندین. 🙏💫

۲۱ تیر ۰۴ ، ۱۰:۴۴ سارا سماواتی منفرد

ممنونم عزیزم چه دعای دلنشینی و سپاسگزارم از لطف و مهربانیت.

آرزو می‌کنم که شهاب آرزوهای شما نیز در آسمان روستا بدرخشد و خداوند مهربان بهترین‌ها را برای شما هم رقم بزند.

امیدوارم لحظاتت همیشه پر از آرامش و دلخوشی باشه 🙏🙏🙏🌷🌷🌷♥️♥️♥️

پاسخ:
خواهش می کنم😇
متشکرم. من نیز آرزو می کنم قلب شما پر از شادی، راه تون پر از نور باشه. ✨️

و ممنون از خودتون که اینقدر پر مهر دعا می کنین. 🌿
۲۱ تیر ۰۴ ، ۲۱:۲۲ الینا تیزرو

سلام چقدر قشنگ نوشتین 

توصیفتون به قدری دلنشین بود که انگار منم اونجا بودم 

امیدوارم همیشه خوش باشین❤️ 

پاسخ:
سلام، قشنگ خوندین. 💫

چه خوب... خوشحالم که شما هم همسفر لحظه های سبز و پر ستاره روستای من شدین. 🌿✨️

ممنونم. 🙏🌹
من نیز امیدوارم همیشه پر از امید و سلامتی باشین. 🌱
۲۲ تیر ۰۴ ، ۱۱:۵۹ الینا تیزرو

ممنونمم🌸🥰

پاسخ:
خواهش می شود🤩🌼🌱

سلام :) 

بعضی وقتا با خودم فکر میکنم واقعا ما وسط این زندگی صنعتی و آزار دهنده چه میکنیم وقتی چنین گنجینه هایی داریم ...

پاسخ:
سلام سلام

بدون زندگی صنعتی هم نمی شه. ولی خوبه که به قول شما "چنین گنجینه های" آرامش بخش هم هستن تا وقتی خستگی شهر نشینی، کسل و نفس مون رو تنگ می کنه، این گریز به طبیعت مثل یه نفس عمیق بهمون جون دوباره بده. با یه عالم حس خوب شادی و سبکی... اصلا کِیف آدم کوک کوک می شه. 😌

چقدر زیبا توصیف کردی...🌺

پاسخ:
ممنونم... زیبا خوندین. 💫

اخ اخ از جمله بهترین خاطرات من زیستن های تابستانه و عیدانه در همین خونه های روستای است!

خانه پدربزرگ ها

بله صبحش زیبا، ظهرش گرم و زیباتر، غروبش محشر، شبش دنج و عالی

اما از وقتی پدربزرگ ها رفتن دیگه برام جذابیت قبل رو نداره

پاسخ:
روح شون قرین رحمت الهی🍃

خونه پدر بزرگ، مادر بزرگ ها یه دنیای کامل هست.
هر ذره از اون خونه هنوز پر از یاد و خاطرات شون هست.
اگر برین و یه گوشه بنشینین و به هر جای خونه و حیاط که نگاه کنین، می تونین ببینین شون... چرت های عصر گاهی شون، نون خریدن هاشون، باغبونی و بازی با نوه ها... حتی صدای خنده هاشون رو از لا به لای شاخ و برگ درخت ها می شنوین. حس شون رو توی باغچه، توی باد خنک صبح گاهی و هوای تازه... عطر نون و نوری که از شیشه های روی قالی ترنج میوفته ببینین.
خونه هاشون _حتی اگر خود شون نباشن_ شاید جذاب نباشه ولی هنوز هم می تونه پناهگاه باشه چون عشق شون توی هر ذره از خونه زنده ست.

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.